پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره
حسناحسنا، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

ثمره عشق

پسری 10ساله به همراه خواهر 4ساله

کیش1401

سلام به خاطره ی کیش خوش امدید یک روز که داشتم با دوستم مهراد بازی می کردم پدرم از کار برگشت و رفت با دوستش حرف زد من یک کوچولو از حرف هایشان را شنیدم و فهمیدم  که پدرم فردا مرخصی گرفته است  به پدر و مادرم شک کردم شب خوابم نمی برد فردا به مدرسه رفتم زنگ خانه که  در حیاط  بودم و پدرم را دیدم 4 ساعت طول کشید تا به بندر چارک رسیدیم یک ساعت در کشتی بودیم و بلاخره به جزیره ی کیش رسیدیم  به هتل رفتیم هتل پالاس ان هتل از نظر  کیفیت خیلی عالی بود در هتل خوابیدیم  و صبح به تم پارک سنتر رفتیم انجا عالی بود و بعد به رستوران قصر سفید رفتیم به هتل رفتیم و خوابیدیم فردا ی ان روز یعنی روز اوشن پارک بود https://...
2 آبان 1401

تهران

سلام یکی از بهترین مسافرت های من همین چند هفته پیش بود  روز عید غدیر بود از خمینی شهر به راه افتادیم  به قم رسیدیم به مکان بین راهی مهر و ماه رفتیم انجا حتی از هایپر خلیج فارس و ایران مال تمیز تر بود به نزدیکی تهران رسیدیم و هتل رزو کردیم داخل هتل ولیعصر رفتیم ان روز روزه مهمانی 10 کیلومتری بود به مهمانی رفتیم انجا از شلوغ هم شلوغ تر بود  نیمه شب شد و تاکسی گیرمان نیامد یک رستوران در خیابان گاندی رفتیم یک تاکسی پیدا شد به هتل رفتیم  روز بعد ساعت 12 به باغ کتاب رفتیم  انجا بهترین کتابفروشی بود  اول کتاب خریدیم و بعد به ربوکیدز و باغ علم کودک رفتیم  ساعت 6 شد به هتل رفتیم استراحت کردیم و بعد به رستوران های ان...
10 مرداد 1401

سونیک

این نوشته در مورد  سونیک  است در مورد سونیک انیمیشن ها و فیلم های زیادی ساخته شده است در کل شخصیت سونیک در حقیقت جوجه تیغی است . سونیک پر سرعت ترین موجود جهان است معروف ترین فیلم سونیک سونیک خارپشت 1و2 است که قسمت2 این فیلم جدیدا ساخته شده در کل سونیک با دوستانش زندگی می کند  بزرگ ترین دشمن سونیک ربات میگ یا همان اگ من است                                                                  ...
3 خرداد 1401

شیراز

به مناسبت روز مادر. مادرم سرش درد می کرد و دکتری در شیراز پیدا کرده بود. من و پدرم در سایت های زیادی گشتیم ولی هتل بزرگ پیدا نشد که رزو کنیم. مجبور شدیم هتل هتل چمران برویم البته هتل چمران بسیار هتل خوبی ست راه افتادیم و به شیراز رسیدیم مادرم یک ساعت بعد امد ولی ان دکتر نبود به دروازه قران رفتیم ان جا رستوران خوبی داشت به هتل رفتیم بعد ظهر مادرم به دکتر دیگری رفت بعد شب در هتل خوابیدیم صبح به صبحانه هتل رفتیم و بعد از صبحانه به مجتمع تفریحی فرهنگی خلیج فارس رفتیم و شب به هتل رفتیم و خوابیدیم صبح صبحانه خوردیم و به خانه برگشتیم                                 ...
3 بهمن 1400

قشم قسمت 1

بهرین شب یلدا من همین چند روز پیش بود. بگذارید از اول بگم. مامانا و بابا علی به خانه ی ما امدند .روز بعد فقط بازی کردیم شب شد من مسابقه ی کهکشان را دیدم و خوابیدم فردا از صبح تا سه ظهر در راه بودیم سوار کشتی شدیم و به قشم رسیدیم بعد در راه به مادرم گفتم کدام هتل درگهان می رویم   مادرم گفت به هتل اپارتمانی می رویم  رسیدیم به هتل هتل بدی بود انگار خانه ی ما بود اما عیب ان جا نداشتن تلویزیون بود شب تمام شد رفتیم هتل سینگو ان جا عالی بود
2 بهمن 1400

کیش

به اولین خاطره خوش امدید  دو سال پیش یک شب با پدرم به کارواش رفتیم من به پدرم گفتم چکار میکنی پدرم گفت برای دوستم هتل پیدا می کنم فردا من سرحال به مدرسه رفتم چند ساعت بعد مادرم را در مدرسه دیدم مادرم  گفت بیا تا برویم من هم رفتم 4 ساعت تا بندر افتاب راه بود  من و پدرم به جایی که بلیط می  خریدند رفتیم  بلیط خریدیم و پس از 1 ساعت به کیش رسیدیم فهمیدم پدرم برای خودمان هتل گرفت پدرم دریا زده شده بود من مادر و خواهر به هایپر  رفتیم مادرم برایمان بستنی  گرفت   روز بعد  با صبحانه شروع شد و وقت هتل ما هم تمام شد در گرما ی شدید افتاب  همش دنبال هتل بودیم تا بالاخره هتل پیدا شد  ...
13 خرداد 1400

معرفی

سلام من پارسا  8 ساله از اصفهان ولی بخاطر شرکتی که پدرم در ان کار می کند و مدرسه ی خودم در جم هستیم و تابستان به اصفهان می رویم من 18 اردیبهشت به دنیا امدم   .                                        خداحافظ 
13 خرداد 1400

من پارسا

سلام بر کسانی که این نامه را می خوانند برنامه ی نوشتن این وبلاگ این است بیشتر روز ها من خاطره می نویسم روز های تعطیل هم فیلم معرفی می کنم                      خدانگهدار
10 خرداد 1400

تقدیم

سلام پسرکم  پس از سالها دوباره برای تو می نویسم اکنون بزرگ شده ای .برای خودت اقایی شده ای و مهمتر اینکه یک خواهر مهربان در کنارخودت داری. پسرکم اکنون که تولد 8سالگیت را باهم جشن گرفتیم بهتر دیدم هدیه تولدت وبلاگی باشد که سالها قبل برایت ایجاد کرده بودم. در این سال ها اتفاقات زیادی برای ما و برای خانواده ما و برای کشور ما و حتی برای جهان افتاده  ولی قطار زندگی همچنان بر ریل های خود در حال حرکت است.حتی بعداز مهاجرت شهر به شهرمان حتی بعد از اضافه شدن ها به خانوادمان حتی بعد از دست دادن افرادی از خانوادمان حتی بعداز اتفاق وحشتناک کرونا.  پسرم زیبای من مهربانم همیشه در خاطرت بماند که تنها یادگاربرای انسان ها مهربان...
29 ارديبهشت 1400
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره عشق می باشد