کیش
به اولین خاطره خوش امدید
دو سال پیش یک شب با پدرم به کارواش رفتیم من به پدرم گفتم چکار میکنی پدرم گفت برای دوستم هتل پیدا می کنم فردا من سرحال به مدرسه رفتم چند ساعت بعد مادرم را در مدرسه دیدم مادرم گفت بیا تا برویم من هم رفتم 4 ساعت تا بندر افتاب راه بود من و پدرم به جایی که بلیط می خریدند رفتیم بلیط خریدیم و پس از 1 ساعت به کیش رسیدیم فهمیدم پدرم برای خودمان هتل گرفت پدرم دریا زده شده بود من مادر و خواهر به هایپر رفتیم مادرم برایمان بستنی گرفت روز بعد با صبحانه شروع شد و وقت هتل ما هم تمام شد در گرما ی شدید افتاب همش دنبال هتل بودیم تا بالاخره هتل پیدا شد شب ان روز ما بیرون از هتل قدم زدیم انقدر قدم زدیم که گوشی پدرم گفت خیلی راه رفتید روز بعد به پارک ابی اوشن رفتیم انقدر بازی کردیم که من که اصلا نمی خوابیدم خوابیدم شب به شاندیز پدیده رفتیم فردا هم به خانه برگشتیم . پایان